«نامگذاری هر چیز نزدیکترین رویکرد بشر به خلق آن است.»
- پرسیوال لوول
رُزالی لوپز
ترجمه: شادی حامدی آزاد
برگرفته از: Sky&Telescope, Nov. 2012
نامها قدرت را در دست دارند. نامها کمکمان میکنند که جهان خود را سامان دهیم و درک کنیم. شاید به همین علت بوده که از نخستین روزهای تمدن نیاز به نامگذاری شهری که در آن زندگی میکنیم، دریاچهای که در آن شنا میکنیم، یا کوههایی که در دوردست میبینیم را حس کردهایم. نامها ممکن است به افتخار شخصی خاص انتخاب شوند؛ مانند سیاح و کاوشگر ایتالیایی، آمریگو وِسپوچی، که نامش الهامبخش نامگذاری قارهی آمریکا شد. گاهی تاریخچهی نامگذاری مکانی از ذهنها پاک میشود؛ مثلاً پژوهشگران هنوز بر سر منشأ نام قلهی کلیمانجارو، بلندترین قلهی آفریقا، اتفاقنظر ندارند.
نامهای مکانها و عوارض جغرافیایی روی زمین طی هزاران سال شکل گرفتهاند اما کاوشهای فضایی، در فقط چند دهه، هزاران دنیای جدید را به ما معرفی کردهاند. پرسش دربارهی روشهای نامگذاری هرگز به اندازهی امروز پیچیده نبوده است. قمرها و حلقههای جدید اطراف سیارهها را چه باید بنامیم؟ گودالهای برخوردی روی مریخ یا آتشفشانهای روی یو را چه باید بنامیم؟ و مهمتر اینکه چه کسی باید دربارهی این موضوع تصمیم بگیرد؟
تاریخچهی مختصر روشهای نامگذاری
وقتی نیاکان ما رو به آسمان نگاه میکردند، سیارهها را میدیدند که بر زمینهای از ستارههای ثابت حرکت میکنند. یونانیان و رومیان این «ستارههای سرگردان» را به یاد خدایان خود نامیدند. نامگذاریها تقریباً منطقی بودند: عطارد (تیر) تیزپا را به نام خدای پیامآور (Mercury)، زهره (ناهید) درخشان را به نام الههی زیبایی و عشق (Venus)، و مریخ (بهرام) سرخرو را به نام خدای جنگ (Mars) نامیدند. مشتری (هرمز) درخشان و بزرگ را به نام خدای خدایان (Jupiter) و زحل (کیوان) کمنورتر را به نام پدر ژوپیتر (Saturn) نامیدند. این رویهی سنتی حتی در زمان کشف سیارههای جدید هم ادامه یافت؛ البته اورانوس (Uranus) استثنایی یونانی در میان خدایان رومی است (در اسامی فارسی سیارهها هم ارتباطاتی مشابه دیده میشود که البته بررسیشان در میان مقالهای که ترجمهای از منبع انگلیسیزبان است چندان جالب نیست. هرچند از سیارهی اورانوس به بعد و همچنین برای قمرها و دیگر اجرام منظومهی شمسی نامهای فارسی نداریم و صرفاً نامهای لاتین به زبان ما هم وارد شدهاند. البته در میان اسامی عوارض روی این اجرام نامهای فارسی بسیاری به چشم میخورد که دربارهي آنها بهزودی در مقالهای جداگانه میخوانید).
اما نامگذاری اجرام بعد از ابداع تلسکوپ به عملی ستیزهجویانهتر تبدیل شد. نخستین باری که گالیله چهار قمر بزرگ مشتری را با تلسکوپش دید، در ابتدا آنها را «ستارههای مدیچی» نامید تا از حمایت دوک توسکانی، کوزیمو د مدیچی، برخوردار شود. اما زیمون ماریوس، اخترشناس آلمانی که قمرهای مشتری را مستقل از گالیله کشف کرده بود، نامهایی را بر آنها گذاشت که تا امروز باقی ماندند. ماریوس، به پیشنهاد یوهان کپلر، این قمرها را به نام چهار معشوقهی زئوس (Zeus)، همتای یونانی ژوپیتر، نامید: یو، اروپا، گانیمد و کالیستو.
گالیله از استفاده از این نامها پرهیز میکرد و در عوض روشی برای نامگذاری با اعداد ابداع کرد که امروز هم هنوز از آن استفاده میشود. برای مدتی نامهای پیشنهادی ماریوس کنار گذاشته شدند ولی در قرن بیستم، با افزایشیافتن تعداد قمرهای مشتری، دوباره این نامها به سر زبانها بازگشت. البته این خدای خدایان افسانهای معشوقههای متعددی داشته که نامشان الهامبخش نامگذاری قمرهای دیگر هم بوده است. اما کشف دهها قمر دیگر (67 قمر تا امروز) نیاز به استفاده از اسامی دیگر را هم به وجود آورد؛ ازجمله دختران ژوپیتر و حتی پرستارش آدراستیا.
در ابتدای قرن بیستم روش نامگذاری سیارهای بینظم و آشفته بود؛ نهفقط دربارهی قمرهای مشتری بلکه همچنین دربارهی عوارض سطح ماه و مریخ. در نشست تأسیس انجمن بینالمللی نجوم (IAU) در سال 1919 شرکتکنندگان کمیتهای برای تدوین روشی مشخص برای نامگذاری سیارات و قمرها تشکیل دادند. این کمیته، که به نام کارگروه نامگذاری منظومههای سیارهای معروف شد، تاکنون بیش از 15هزار نام بر اجسام و عوارض گوناگون گذاشته است.
نخستین اولویت برای این گروه استانداردسازیِ روش نامگذاری عوارض ماه بود. نخستین گزارش در سال 1935 منتشر و در میانهی دههی 1960 دوباره روزآمد شد. این کاتالوگها نامها و مختصات عوارض سطح ماه را فهرست کردند و به منبعی مطمئن برای نامگذاری عوارض ماه تبدیل شدند.
این کمیته بسیاری از نامهای منتخب جووانی باتیستا ریچیولّی را حفظ و استانداردسازی کرد؛ او کشیش و منجمی ایتالیایی بود که در سال 1651 مشهورترین کتاب خود Almagestum Novum (یا مجسطی نو؛ دایرهالمعارفی 1500 صفحهای) را منتشر کرد. میتوان گفت روش امروز نامگذاری عوارض ماه بسطیافتهی روش ریچیولّی است. او، با اینکه خودش نظریهی خورشیدمرکزی را قبول نداشت، بسیاری از گودالهای برخوردی ماه را به نام دانشمندان ممتاز کپرنیکی – ازجمله گالیله، کپلر، و خود کپرنیک – نام گذاشت. البته با ذکاوت تمامْ نام این «مرتدان» را بر گودالهایی نزدیک به دشت تاریکی گذاشت که آن را Oceanus Procellarum (اقیانوس طوفانها) نامیده بود! نام بقیهی دشتهای بازالتی ماه را هم او انتخاب کرده و آنها را «دریا» (maria) نامیده است: دریای بحرانها (Mare Crisium)، دریای آرامش (Mare Serenitatis)، دریای حاصلخیزی (Mare Fecunditatis)، دریای بارانها (Mare Imbrium)، دریای ابرها (Mare Nubium)، و دریای سرما یا برودت (Mare Frigoris). مسلم است که وقتی IAU گزارشهای خود را منتشر میکرد دانشمندان میدانستند واقعاً دریایی بر ماه وجود ندارد اما این عنوان به افتخار دانشمندان قدیم حفظ شد.
اولویت بعدی این کمیته مشخصکردن روش نامگذاری عوارض بر سطح مریخ بود که طی سالها، که رصدگران گوناگون آنها را رصد و نقشهبرداری کرده بودند، نامهایی به خود گرفته بودند. در سال 1958 کمیتهای مستقل نامهای 128 عارضهی چشمگیر (یعنی عوارضی بسیار روشنتر یا تیرهتر از نواحی اطراف یا عوارض رنگی موسوم به Albedo features) را، که با تلسکوپهای زمینی رصد شده بودند، پیشنهاد داد. کمیتهی IAU نامگذاری عوارض مریخ را بر اساس روشی استوار کرد که جووانی شیاپارلی، اخترشناس ایتالیایی، در قرن نوزدهم بنیان گذاشته و ائوگِنِس آنتونیادی، اخترشناس یونانی، در سال 1929 آن را توسعه داده بود.
با بازشدن مرزهای جدید پس از آغاز عصر فضا کار نامگذاری اجسام و عوارض جدید گسترش یافت. انجمن بینالمللی نجوم زیرگروهی را ویژهی مریخ تشکیل داد تا عوارض جدیدی را نامگذاری کنند که سه فضاپیمای مارینر در گذر خود در دههی 1960 از کنار سیارهی سرخ آنها را کشف کرده بودند. مارینر 9 در سال 1971 در مداری به دور مریخ قرار گرفت تا از سطح این سیاره نقشهبرداری کند و به این ترتیب عوارض بیشتری را هم به فهرست نامگذاری افزود. در همین زمان، کمیتهی مستقل دیگری نامهایی را برای عوارضی بر ماه پیشنهاد داد که در مأموریتهای فضاپیمای زوند شوروی، ماهگرد ناسا، و برنامههای آپولو کشف شده بودند.
در نشست عمومی IAU در سال 1973 این انجمن بار دیگر کمیتههای مسئول نامگذاری را سروسامان داد و زیرگروههای مستقلی برای ماه، عطارد، زهره، مریخ، و بقیهی منظومهی شمسی تشکیل داد. کمیتهی نامگذاری اجسام خُرد در سال 1984 تأسیس شد تا عوارضی را بر سطح سیارکها و دنبالهدارها نامگذاری کنند؛ بعدها نامگذاری اجرام کمربند کایپر و قمرهای جدید پلوتو هم به وظایف این زیرگروه اضافه شد.
اخترشناسان قدیم فقط میتوانستند خواب عوارض و اجسامی را ببینند که امروز ما آنها را نامگذاری میکنیم. جدیدترینِ آنها عوارض سطح سیارک وستا است. من (نویسندهی مقاله)، در مقام رئیس زیرگروه نامگذاری اجرام دوردست منظومهی شمسی، نامهای پیشنهادی جدید برای دهها عوارض سطحی را، که فضاپیمای Dawn آنها را کشف کرده است، مرور کردهام (کادر «نامگذاری عوارض وستا» را ببینید). البته گروه ما هجوم اینهمه عارضهی جدید را پیشبینی میکرد؛ یعنی ما پیش از رسیدن فضاپیما به مدار فهرستی از اسامی را آماده و تصویب کرده بودیم.
پس از اینکه زیرگروهی پیشنهادها را ارزیابی و تصویب کرد این نامها یا موضوع پیشنهادی برای الهامگیری را به کارگروه نامگذاری منظومههای سیارهای ارسال میکند تا پیشنهادها رسماً تصویب شوند. پس از اینکه نامی رسماً انتخاب شد، در فهرست نامگذاری سیارهای (Gazetteer of Planetary Nomenclature) منتشر میشود (این فهرست را میتوانید در نشانی skypub.com/nomenclature ببینید). برای افزایش مشارکت جهانی و برای رسیدن به ترکیب درست داوری، عضویت در هر زیرگروه فقط مستلزم دعوتشدن است.
روشی برای نامگذاری
چرا گودالی برخوردی بر سطح سیارهی عطارد را، به یاد آهنگساز آلمانی-انگلیسی، هَندِل نامیدهاند درحالیکه گودالی دیگر روی مریخ را، به نام شهری در میسیسیپی آمریکا، بیگبی و گودالی دیگر را، به یاد نویسندهی مشهور علمی-تخیلی، ایزاک آسیموف نامیدهاند؟ این نامگذاریها اغلب موضوعی خاص دارند.
بر سطح عطارد، IAU گودالهای برخوردی را به نام هنرمندان، موسیقیدانان، نقاشان، و نویسندگان نامگذاری ميکند؛ اشخاصی که از نظر تاریخی و به مدت بیش از 50 سال مهم بوده و دستاوردی اساسی در حوزهی کاری خود داشتهاند. یک شرط: آنها میبایست دستکم سه سال پیش درگذشته باشند. روی مریخ، گودالها بسته به اندازهشان بر اساس موضوعهای مختلف نامگذاری میشوند. گودالهایی با قطر بیش از 60 کیلومتر (که مسلماً حدّی است که اختیاری انتخاب شده) به نام دانشمندان و کاوشگران مرده – بهویژه کسانی که در بررسی مریخ نقش داشتهاند – همچنین به نام نویسندگانی که چیزی بر گنجینهی مکتوب ما دربارهی مریخ افزودهاند، نامگذاری میشوند. در عین حال، نام شهرهای سرتاسر دنیا که جمعیتی کمتر از 100هزار نفر دارند الهامبخش گودالهای برخوردی کوچکترند.
نامگذاری گودالهای برخوردی اغلب آسان است زیرا شناسایی آنها آسان است. دیگر عوارض سطحی کمتر واضحاند. پس پیش از اینکه عارضهای را نامگذاری کنیم، نخست باید با استفاده از زبان لاتین نوع آن عارضه را اصطلاحاً برچسب بزنیم. این برچسب، که همچنین واژهی توصیفکننده نام دارد، باید از خاستگاه و منشأ آن عارضه متمایز باشد؛ زیرا تفسیرهای جغرافیایی عوارض خاص ممکن است طی سالها تغییر کنند. به این ترتیب، مثلاً عارضهای جریانمانند را برچسب fluctus (واژهی لاتین به معنای جریان) میدهیم، بیاعتنا به اینکه منشأ آن آتشفشانی بوده یا رودخانهای. واژههای توصیفکننده باید هر عارضه را توصیف کنند نه اینکه تفسیرش کنند. مثلاً دانشمندان عارضهای با برچسب patera را دهانهی آتشفشانی یا کالدِرا تفسیر میکنند اما این واژهي توصیفکننده فقط به معنای «گودالی نامنظم یا پیچیده با لبههای دالبرمانند» است. اگر تفسیر علمی به هر علتی تغییر کند، واژهی توصیفکننده همچنان معتبر است.
تصاویر باکیفیت، مانند تصاویر مأموریت کاسینی، فقط فرایند نامگذاری عوارض را پیچیدهتر میکنند. زحل را با حلقهها و حلقهچههای فراوان اطرافش در نظر بگیرید. حلقههای اصلی را با حروف A تا G برچسبگذاری کردهایم؛ البته نه به ترتیب فاصلهشان از زحل بلکه به ترتیب زمان کشفشان. شکافهایی مانند شکاف مشهور کاسینی حلقههای اصلی را از هم جدا میکنند. شکافهای کوچکتر درون حلقههای نامدار نام خود را از دانشمندان اعصار مختلف گرفتهاند: مانند ماکسوِل، هویگنس، اِنکه، و کیلِر.
دیگر سیارههای حلقهدار عرف نامگذاری ویژهی خود را دارند. مثلاً حلقههای نپتون به نام دانشمندانی نامگذاری شدهاند که در درک علمی این سیاره مشارکت داشتهاند مانند ویلیام لاسل و جان کوچ آدامز. ذراتی بسیار تیره، که احتمالاً مخلوطی از یخ و مواد آلیِ تحتتأثیر تابشاند، سازندهی این حلقهها هستند. در حلقهی آدامز مواد کنار هم قرار گرفتهاند و قوسهای درخشانی را شکل دادهاند که به نامهای Liberté، Egalité، Fraternité، و Courage (آزادی، برابری، برادری و شهامت) نامگذاری شدهاند.
ولی نواحی خارجی منظومهی شمسی شامل بیش از فقط چند غول گازی است: لشگری از قمرها، سیارکها، سیارههای کوتوله هم هستند. موضوع نامگذاری قمرها را تاریخ به ما دیکته میکند. مثلاً قمرهای نپتون (Neptune) را به نام شخصیتهایی از اسطورههای رومی یا یونانی مرتبط با خدای دریاها و اقیانوسهای او نامگذاری کردهایم. قمرهای زحل به نام خواهران و برادران خدا-پدربزرگ ساترن، یعنی تیتانها (مثل یاپتوس، فوبه، و خود تیتان)، و همچنین نوادگان آنها (مثل کالیپسو) نامگذاری شدهاند. دیگر قمرهای زحل نامهای خود را از غولهای
اسطورههای مختلف سرتاسر جهان گرفتهاند؛ مانند البیوریکس (Albiorix؛ اسطورهی مردمان گُل؛ سرزمینهایی شامل محدودهی امروزی فرانسه، بلژیک، غرب سوییس، و بخشهایی از هلند)، پالیاک (Paaliaq؛ اسطورهی اینوکها؛ مردمانی با فرهنگ مشترک ساکن در نواحی قطبی گرینلند، کانادا، ایالات متحده، و شرق سیبری)، و اومیر (Ymir؛ اسطورهی نوردیک یا کشورهای اسکاندیناوی).
نامگذاری قمرهای اورانوس، خدای آسمانها، عرف متفاوتی دارد. کاشف این سیاره، ویلیام هرشل، به جای مراجعه به اسطورهها سراغ ادبیات رفت و نامها را از میان ارواح انتخاب کرد. او دو قمر نخست را تایتانیا (Titania) و آبرون (Oberon)، از شخصیتهای نمایشنامهی رویای شب نیمهی تابستان اثر ویلیام شکسپیر، نامید. دو قمر بعدی، اِریل (Ariel) و یومبرِیل (Umbriel)، نام خود را از شخصیتهای رمان منظوم یورش بر طُره اثر الکساندر پوپ، شاعر و منتقد انگلیسی، گرفتهاند. دیگر آثار شکسپیر و پوپ الهامبخش نامگذاری قمرهای دیگری هم بودهاند.
از میان همهی عوارض و اجسام در منظومهی شمسی فقط دنبالهدارها و سیارکها را ممکن است به نام افراد زنده نامگذاری کنیم. دنبالهدارها را بهطور سنتی به نام کاشفشان نامگذاری میکنیم درحالیکه کاشفان سیارکها میتوانند نام دیگری را در چارچوب قوانینی مشخص پیشنهاد بدهند. مثلاً میتوان سیارکها را به نام افراد خانواده یا دوستان فرد کاشف نامگذاری کرد مگر اینکه آن شخص سیاستمداری معاصر باشد. خوشبختانه اقوام هیچیک از سیاستمدارانی که من میشناسم تا به حال سیارک کشف نکردهاند!
زیرکی در نامگذاری
سنتها نقش مهمی در نامگذاری اجرام و عوارض منظومهی شمسی دارند اما نه به این معنا که جایی برای خلاقیت وجود ندارد. جیمز والتر کریستی، اخترشناس آمریکایی، در سال 1978 نخستین قمر پلوتو را کشف کرد. او میخواست این قمر را به نام همسرش شارلین (با نام اختصاری شار؛ Char) نامگذاری کند. اما بر طبق قوانین نمیشد نام افراد معاصر را بر قمری گذاشت و این نام میبایست برآمده از اسطورهها میبود. آقای کریستی با زیرکی نام Charon را پیشنهاد داد که در اسطورههای یونانی قایقرانی است که ارواح مردهها را به جهان مردگان میبرد (این قمر در یونانی کارن و در انگلیسی شارن تلفظ میشود). به این ترتیب آقای کریستی هم از قوانین سرپیچی نکرد و هم همسرش را خشنود کرد!
در سال 2005 گروهی از دانشمندان همکار در مأموریت افقهای نو ناسا (که قرار است در سال 2015 به پلوتو برسد) دو قمر دیگر هم اطراف پلوتو یافتند. نامهای پیشنهادی این گروه نیکس یا نوکس (Nyx؛ که در انگلیسی به Nix تغییر کرده است)، مادر کارن و الههی شب، و هیدرا (Hydra؛ با تلفظ درست ایدرا)، غول نگهبان دنیای مردگان، بودند. نکتهی زیرکانه در اینجا حروف اول نام این قمرها، «N» و «H»، است که سرواژهی نام مأموریت New Horizons هم هست. از آن زمان، تلسکوپ فضایی هابل دو قمر دیگر هم در اطراف این سیارهی کوتوله کشف کرده است که هنوز نامگذاری نشدهاند.
قمر دیگری هم بود که IAU را شگفتزده کرد. فضاپیمای گالیله از کنار سیارک آیدا (Ida) گذشت و نخستین قمر سیارکی را کشف کرد؛ نوع جدیدی از اجرام که برای نامگذاری نیازمند موضوع جدید بود. از آنجاکه شکل این قمر بسیار شبیه نوعی سیبزمینی موسوم به سیبزمینی آیداهو بود، گروه این مأموریت سعی داشتند بهنوعی این قمر را «هو» بنامند! افسوس که هر پیشنهاد بامزهای لزوماً نظر داوران کارگروه نامگذاری را جلب نمیکند. این قمر سرانجام نام داکتیل (Dactyl) به خود گرفت؛ داکتیلها موجوداتی در اسطورههای یونانیاند که بر کوه آیدا از زئوس کوچولو نگهداری میکردند.
سیارههای کوتولهی کمربند کایپر ردهی جدیدی از اجساماند که باید نامگذاری شوند. تاکنون فقط چند سیارهی کوتوله کشف و نامگذاری شدهاند. یکی از این اجرام، که آن را مایک براون در سال 2005 کشف کرد، تا همیشه در تاریخ مشهور باقی میماند. این جسم، که تقریباً هماندازهی پلوتو است، بحثهایی را به راه انداخت که سرانجام موجب رأی IAU به حذف پلوتو از فهرست سیارهها شد که شاید ستیزهجویانهترین رأی IAU تا امروز بوده است. براون، در مقام کاشف این سیارهی کوتوله، نام اریس (Eris) را برایش پیشنهاد داد که نام الههی یونانی ستیزه و جنگ است که جنگ تروا را برپا کرد. به نظر من که این نام بسیار برازنده بود و نخستین کسی بودم که به آن رأی مثبت دادم.