آیا تا به حال سیاره بین مریخ و مشتری وجود داشته؟ احتمال اینکه زمانی در این ناحیه یعنی جایى که کمربند اصلى سیارکها در حال گردش هستند، سیارهای وجود داشته، بسیارکم است.
آیا شواهدى وجود دارد که نشان دهنده وجود سیاره بین مریخ و مشترى باشد؟
این سوال فوق العاده، فرصتى به ما مىدهد تا تفاوت بین چیزى که مىدانیم و چیزى که گمان مىکنیم ممکن است درست باشد را روشن کنیم.
اول از همه، مىدانیم که تعداد زیادى اجرام کوچک در ناحیه بین مریخ و مشترى به دور خورشید مىگردند. این اجرام، سیارکهایى هستند که کمربند اصلى را تشکیل مى دهند. ستارهشناسان برآورد مىکنند که بین ١.١ تا ١.٩ میلیون سیارک با قطر برابر یا بیشتر از یک کیلومتر در این منطقه وجود دارد که واقعا مقدار قابل توجهی است. سیارکهای کوچکتر نیز خود را پنهان کردند.
به نظر مى رسد که اگر همه این سیارکها باهم ترکیب شوند، مىتوانند سیارهای شکل دهند. اما به طرز شگفت انگیزى، اگر همه اجرام کمربند اصلى با هم یکى شوند، جرم حاصل تنها 4 درصد جرم ماه خواهد بود. براى درک بهتر، جرم ماه تنها ١.٢ درصد جرم زمین است. نیمى از این جرم تنها در چهار جرم بزرگتر یعنى سرس، وستا، پالاس و هایجیا متمرکز شده است.
بیشتر بخوانید: اسپیسایکس یا ناسا؟ چرا هنوز به هر دو نیاز داریم
🌌 منشا فرضی خردهسنگهای میانسیارهای
این تصوّر که این خردهسنگها ممکن است از سیارهاى آمده باشند که به نوعى به قطعاتى شکسته شده، نخستینبار از کشف جرم آسمانى سرس در سال ١٨٠١ توسط جوزیه پیاجى و سپس کشف پالاس در سال ١٨٠٢ توسط هاینریش البِرس شکل گرفت. این دو کشف، در دوران آغازین رصد سیستماتیک اجرام آسمانی، توجه اخترشناسان را به یک ناحیه خاص از منظومه شمسی جلب کرد: فضای میان مریخ و مشتری.
هاینریش البرس، که از شباهتهای مداری و ترکیبات این اجرام شگفتزده شده بود، به این نتیجه رسید که این اجرام نمیتوانند صرفاً تکهسنگهایی مستقل باشند، بلکه احتمال دارد که بقایای جرمی بسیار بزرگتر و اولیهتر باشند. او باور داشت که این دو جرم، تکههایى از دنیایى بزرگتر هستند که زمانی وجود داشته اما به دلایل نامشخص از هم پاشیده است.
در ادامه، کشف اجرام دیگر نظیر زونو (١٨٠١) و وستا (١٨٠٧) نیز به این فرضیه قوت بیشتری بخشیدند. به این ترتیب، فرضیهای مطرح شد مبنی بر این که سیارهای ناشناخته و نابودشده، در فاصلهی میان مریخ و مشتری قرار داشته است. این سیاره فرضی بعدها به نام «فایتون» (Phaethon یا Phaeton) شناخته شد؛ نامی که برگرفته از اسطوره یونانی و شخصیت پسر بدفرجام خدای خورشید، هلیوس، بود. فایتون در اسطورهها تلاش میکند ارابه خورشید را هدایت کند و به دلیل ناتوانیاش، زمین و آسمان را به خطر میاندازد و در نهایت جان خود را از دست میدهد.
☄️ بررسی شواهد علمی: از نظریه تا رد فرضیه
این ایده رفتهرفته تکامل یافت و در قرن بیستم به نظریهای علمیتر با عنوان «نظریه فرویاشى» تبدیل شد. طبق این نظریه، سیارهای در گذشته در ناحیهای میان مریخ و مشتری وجود داشته که به دلیل یک حادثه بزرگ، مانند تأثیرات کشندی شدید از طرف سیاره مشتری یا برخورد با جرم آسمانی دیگر، از بین رفته و به قطعات متعدد خرد شده است.
اما آیا این نظریه در برابر دادههای نجومی و زمینشناسی امروزی پایدار میماند؟ بررسی دقیقتر شواهد موجود، دیدگاه دیگری را پیشنهاد میکند. یکی از مهمترین سرنخها از دل همان چیزی میآید که به زمین رسیده: شهابسنگهای آهنی. این اجرام که مشخص شده منشأ آنها کمربند اصلی سیارکهاست، همگی خصوصیات یکسانی ندارند. ساختار و ترکیب آنها چنان متفاوت است که نمیتوان آنها را به یک جسم اولیه مشترک نسبت داد. اگر همه آنها از یک سیاره واحد بهوجود آمده بودند، انتظار میرفت شباهتهای بیشتری میانشان وجود داشته باشد.
علاوه بر این، بررسیها نشان میدهد که کمربند اصلی، از نظر مقدار ماده، بسیار فقیرتر از آن است که روزی سیارهای کامل از آن تشکیل شده و سپس از بین رفته باشد. بسیاری از اخترشناسان امروز باور دارند که احتمالاً هرگز سیارهای در این ناحیه شکل نگرفته است. بلکه سیارکهایی که در این منطقه حضور دارند، بازماندههایی از دوران آغازین منظومه شمسی هستند؛ اجرامی که به دلیل گرانش عظیم مشتری، هرگز نتوانستهاند با هم ترکیب شده و یک سیاره را شکل دهند.
در نهایت، میتوان گفت که تأثیر گرانشی سیاره مشتری، همچنان مانعی بزرگ بر سر راه هرگونه همجوشی و یکپارچگی در این منطقه باقی مانده است. بنابراین، انتظار نمیرود که در آینده نیز سیارهای جدید در کمربند اصلی شکل بگیرد. این منطقه، بهجای مهد تولد یک سیاره از بینرفته، بهنظر میرسد همیشه قلمرو سیارکهای پراکنده و تنها بوده باشد.
همچنین میتوانید مقاله فوق را از منبع نیز مطالعه فرمایید: منبع